دلتنگ خواهر 147 روز
خواهر جان
چگونه باور کنم نبودنت را…
نامت را بر کتیبهای
از جنس عاطفه حک خواهم کرد…
تا ابد…
تا جایی که دست زمان به آن نمیرسد.
شـﮩࢪﮮ دࢪ مـࢪڪز آبشاࢪهاﮮ بـﭔشـﮧ ،گـࢪﭔﭞ،چڪان،ﭡـلـﮧ زنگ(شوﮮ)
خواهر جان
چگونه باور کنم نبودنت را…
نامت را بر کتیبهای
از جنس عاطفه حک خواهم کرد…
تا ابد…
تا جایی که دست زمان به آن نمیرسد.
وقتی یه رابطهٔ بد رو تموم میکنید، ممکنه دلتون براش تنگ بشه
اما این دلیل نمیشه اونو به زندگیتون برگردونید!
«دلتنگی» بخشی از رفتنه
اما وقتی برای همیشه آبجیت و از دست میدی
برای همیشه نفس خودتم میبره
هرکسی یه جوری میره
یکی میره و گاهی یادش باعث میشه لبخند تلخ بزنی...
یکی میره و باعث میشه گاهی یاد خاطراتش کنی و لبخندی از سر دلتنگی و شیرینی خاطراتتون بزنی...
تو رفتی برای همیشه شادی هایم را بردی
دلتنگی شب از جایی آغاز میشود
که باور می کنی هیچکس
را نداری برای همراهی بیخوابی هایت.
حتی خواهر عزیزم را
خواهر جان
چگونه باور کنم نبودنت را…
نامت را بر کتیبهای
از جنس عاطفه حک خواهم کرد…
تا ابد…
تا جایی که دست زمان به آن نمیرسد.
در فصل غم و اندوه شنیدن صدای خواهر شیرین ترین است...
و امروز یکصدو چهلمین روزه که صداتو نشنیدم ...آه
از وقتی رفتی
زندگی به قبل و بعد از تو تقسیم شد
و من به آدم غمگینی که هیچی خوشحالش نمی کنه
امروز دلم بیشتر از همیشه برات تنگه
دوستت دارم خواهر م
سلام خواهری…
خواهر جونم با من که باشی هیچی نمی خوام
دنیارو بی تو اصلا نمی خوام
وقتی تو هستی قلبم آرومه
وقتی که هستی من محکم و استوارم
وقتی می دونم که هوامو داری
بی تو من میمیرم زندگی سخته
فقط با عشق توست که من زنده ام…
دوستت دارم همه زندگی من…